تصاویر اسکن‌شده نشان می‌دهند که تماشای سایت‌های مستهجن آنلاین می‌تواند سلول‌های خاکستری ما را تغییر دهد، که در نهایت به تغییر ذائقه‌ی جنسی منتهی می‌گردد.
doctor
دکتری در حال نگاه کردن به اسکن‌های مغزی یک معتاد به هروئین. تحقیقات تازه نشان می‌دهند مردانی که خود را به عنوان «معتاد به پورن» توصیف می‌کنند، در قسمتی از مغزشان دچار تغییر می‌شوند(بخش پاداش‌ها*)، که همین بخش مغزی در معتادان به مواد مخدر نیز تغییر می‌کند.
تصویر از Don Mcphee برای گاردین.

روانشناسِ عصبیِ دانشگاه کمبریج، دکتر والری وون (Valerie Voon)، به تازگی نشان داده است که مردانی که خود را به عنوان «معتاد به پورن» (و از دست‌دادگانِ رابطه‌های خود به خاطر آن) معرفی می‌کنند، در قسمتی از مغزشان دچار تغییر می‌گردند(بخش پاداش‌ها)، که همین بخش مغزی در معتادان به مواد مخدر نیز تغییر می‌کند. تحقیقی، که هنوز به طور کامل منتشر نشده است، هفته‌ی بعد در کانال ۴ تلویزیون معرفی خواهد شد، با عنوان Porn on the Brain (یعنی تأثیر پورن بر مغز).
شاید عصب‌شناسان بر این باور باشند که تصاویری که از مغز گرفته شده‌اند چیز جدیدی به ما نگویند؛ زیرا ما از قبل می‌دانیم که آن‌ها معتاد هستند. اما در واقع آن‌ها کمک می‌کنند: این‌که بدانیم بخش پاداش‌های مغز تغییر کرده است، برخی از تناقضات را در مورد پورن توضیح می‌دهد.
در اواسط دهه‌ی 1990، من و چند روانشناس دیگر، متوجه این موضوع شدیم. یک مرد میان‌سال، در یک رابطه‌ی خوب، به خاطر مشکلات عاطفی به ما مراجعه کرد، برای ما توضیح داد که درباره‌ی پورن روی اینترنت (که در آن موقع در حال رشد بود) کنجکاو شده است. خیلی از سایت‌ها او را کسل و خسته کرده‌اند، اما زود متوجه برخی از سایت‌ها شده است که مایل به دنبال کردنِ آن‌ها بوده است. «هر چه بیشتر پورن می‌دید، بیشتر دلش می‌خواست».
اگرچه او مایل به پورن بود، ولی آن‌را دوست نداشت(تناقض ۱). میل او به پورن به شدت زیاد بود،او زمانی که به کامپیوتر خود فکر می‌کرد، احساس هیجان می‌کرد.(تناقض ۲). بیمار همین‌طور اعلام داشت که هرقدر بیشتر در مورد ایده‌ی سکس با شریک خود می‌اندیشید، کم‌تر به او گرایش پیدا می‌کرد(تناقض ۳). به واسطه‌ی پورن، او ذائقه‌ی جنسیِ جدیدی پیدا کرده بود.
ما معمولاً در مورد معتادان طوری صحبت می‌کنیم که آن‌ها خیلی ساده «مشکلاتِ مقداری» دارند. آن‌ها «خیلی استفاده می‌کنند» و باید «ترک کنند». اما در اعتیاد به پورن، همچنین یک مولفه‌ی کیفی هم وجود دارد: اعتیاد به پورن، ذائقه‌ی جنسی را تغییر می‌دهد. دلیلش در ادامه می‌آید.
تا کمی پیش، دانشمندان معتقد بودند که مغزهای ما «ثابت»اند، مدارهای آن‌ها فرم گرفته و در کودکی شکل گرفته‌اند، یا به اصطلاح «hardwired» شده‌اند. اما حال ما می‌دانیم که مغز «نوروپلاستیک» است، و نه تنها می‌تواند تغییر کند، بلکه ساختارش را در پاسخ به برخی تجربیات روانی تغییر می‌دهد.
یک محرکِ کلیدیِ «تغییر پلاستیکی»، مرکز پاداش است، که به طور عادی هر گاه ما به یک هدف می‌رسیم، شلیک می‌شود(یعنی فعال می‌گردد). یک ماده‌ی شیمیایی در مغز، به نام دوپامین، ترشح می‌شود، که هیجانی به واسطه‌ی موفقیتمان در ما ایجاد می‌کند. آن همچنان ارتباط بین نورون‌هایی در مغز که باعث این موفقیت شده‌اند را تحکیم می‌کند. همچنین دوپامین در زمان هیجان جنسیِ دیدنِ چیز نو در ما ترشح می‌شود. صحنه‌های پورن، که سرشار از «شریک‌های جنسیِ تازه» هستند، مرکزِ پاداش را فعال می‌کنند. هر چه تصاویر تقویت شوند، ذائقه‌ی جنسیِ کاربر بیشتر تغییر می‌کند.
بسیاری از مواد مخدر غیر قانونی، مرکز ترشح دوپامین را فعال می‌کنند، بدون آن‌که ما نیاز به رسیدن به یک هدفی داشته باشیم(ترشح مصنوعی). این موضوع می‌تواند به مرکزِ پاداش دوپامین ضربه و ضرر بزند. در پورن، ما «سکس» را بدونِ یک شریک جنسی واقعی به دست می‌آوریم(بدون معاشقه و عشق‌بازی). حال، اسکن‌ها نشان می‌دهند که پورن می‌تواند مرکزِ پاداش را نیز تغییر دهد.
زمانی که مرکز پاداش تغییر کند، شخص به اجبار دنبال مکان یا فعالیتی می‌گردد که باعثِ تخلیه‌ی دوپامین شده است(مانند معتادانی که هنگامِ عبور از کوچه‌ای که اولین بار کوکائین را مصرف کرده‌اند، به هیجان می‌آیند، بیماران زمانِ فکر کردن به کامپیوترِ خود به هیجان می‌آیند). آن‌ها علی‌رغمِ پیامد‌های منفی این‌کار، به آن اشتیاق دارند(این دلیل آن‌است که بیماران می‌توانند در عین این‌که از پورن خوششان نمی‌آید، به آن اشتیاق داشته باشند). بدتر از این آن است که، در طول زمان، یک سیستمِ آسیب‌دیده‌ی دوپامین، شخص را بیشتر «بردبار»(یعنی سردتر) نسبت به آن فعالیت می‌کند و در نتیجه شخص بیشتر تحریک می‌شود، تا با حرکت شدیدتری، این اشتیاق را خنثی کند. «بردباری»، شخص را به یک جستجو برای خواباندنِ هیجانش وا می‌دارد، و این مسئله می‌تواند تغییراتی در مورد ذائقه‌ی جنسیِ او صورت دهد که آن‌را به سمت بی‌نهایت و دورترین نقطه سوق دهد.
واضح‌ترین تغییر در مورد پورن آن است که پورن چقدر با سکس با رنگ و لعاب فراوان و خشونت و لذت جنسی که به واسطه‌ی شکنجه به دست می‌آید انباشته‌شده است. به مرور که بردباری نسبت به هیجان جنسی توسعه می‌یابد، دیگر چیزهای قبلی شخص را ارضا نمی‌کنند؛ مگر با استفاده از یک فاکتور دوم به به نام «خشونت»، و به این شکل است که شخص می‌تواند به هیجان خود ادامه دهد. و بنابراین برای افرادی که از نظر روانشناسی متمایل هستند، صحنه‌هایی از سکس خشن، و حرکاتِ بسیار ناشایست که با توهین به شخصیت زن صورت می‌گیرند وجود دارند. وب‌سایت‌های پورن همچنین با منابعی پر شده‌اند که «فروید» آن‌را Milf(به معنای «مادرانی که می‌خواهم با آن‌ها سکس داشته باشم») نامیده است، سایت‌هایی که نشان می‌دهند اسطوره‌ی Oedipus هنوز زنده است.
توضیح: Oedipus، فرزند Laius و Jocasta است که در تکمیل یک پیش‌گویی، پدرش را می‌کشد و با مادرش ازدواج می‌کند.
سایت‌های احمقی که یک مسئله‌ی کودکانه را به شکل جنسی در آورده اند. همه‌ی این موارد نشان می‌دهند که رازِ کوچک و کثیفِ پورن آن است که «آن‌چه یک سایت پورن را متمایز می‌کند، این است که تا چه‌اندازه «بچگانه» است.»، در واقع همان میزان قدرتی که می‌توانند از انگاره‌های بچگانه‌ی ما به همراه فرم‌های جنسی و خشونت به دست آورند. پورن «موجبِ به وجود آمدن» این انگاره‌ها نمی‌شود، اما می‌تواند آن‌ها را با پیوند زدن به سیستمِ پاداش تقویت کند. پورن یک مدل «سکس نو» را به وجود می‌آورد، یعنی یک هم‌زادپنداری بین تخیلات پورنوگرافیک، و تخیلات شخصِ بیننده.
بین تمام غرایز ما، تمایلات جنسی احتمالاً منعطف‌ترین آن‌ها هستند، زیرا به نظر می‌آید خیلی از دلیلِ اصلیِ وجود این تمایلات در انسان فاصله گرفته اند، دلیلِ اصلی برای وجود تمایلات جنسی در انسان، «تولید مثل» است، اگرچه که برخی از راویان ساده‌لوح بیان دارند که ذائقه‌های جنسی ما تغییرناپذیر و فیکس هستند، و بر این نکته پافشاری دارند که همه‌ی ما بر شکل خاصی گرایش داریم، که آن را «انگیزش مناسب بیولوژیکی» می‌نامند. آن‌ها به این اعتقاد دارند که همه گرایشات متقارنی دارند که می‌گوید «این شخصِ به‌خصوص، از نظر بیولوژیکی مناسب است». البته به وضوح همه‌ی ما به یک شخص خاص، یا نوع خاصی گرایش نداریم.
گرایشات جنسی بین عصر‌های مختلف تغییر می‌کنند: الهه‌(خدا)های سکس که توسط Rubens نقاشی شده اند، از نظر استانداردهای مدرن بسیار فربه هستند.
یک الهه‌ی سکس که توسط Rubens کشیده شده است.

ذائقه‌های جنسی همینطور از شخص به شخص متفاوتند: انسان‌های مختلف، دارای «شکل‌های» عاطفی متفاوتی هستند. شکل‌هایی که صورت‌های روح آزاد، شکل هنری، پسر بد، حالت ساکت و خشن، زن فداکار، و غیره هستند(این اسامی صرفاً مدل‌هایی برای دسته‌بندی هستند). ما متوجه می‌شویم که این «شکل‌ها» مربوط به پلاستیکی بودن مغز هستند، زمانی که تاریخ افراد را می‌خوانیم. زن‌هایی به «مرد غیر قابل دسترس» گرایش دارند که معمولاً پدرشان را در کودکی از دست داده‌اند. یا مثلاً مردانی به «ملکه‌ی یخی» گرایش دارند که مادرانی غیرصمیمی و نکوهش‌کننده داشته اند. البته قسمت کوچکی از مغز وجود دارد که گرایشات خاصی را تعیین می‌کند و غیرقابل تغییر است. ولی مورد نهایی که می‌تواند اثبات کند که گرایشات جنسی «غیر قابل تغییر» نیستند، وجود افراد Fetishist است؛ این‌گونه افراد برای مثال به کفش بیش‌تر از کسی که آن‌را می‌پوشد علاقه دارند!
ذائقه‌های جنسی در مسیر زندگی‌های هرکدام از ما شکل می‌گیرند؛ لزوماً برای هر کسی، عشق در نگاه اول برای فردی خاص صورت نمی‌گیرد، بلکه این امر بر اساس نگاه‌ها انجام می‌شود؛ شاید ما متوجه نشویم که شخصی به طور خاصی جذاب است، تا زمانی که عاشقش شویم و حس رضایت خوبی در حضور او داشته باشیم، نسبت به زمانی که «ناگهان» متوجه فریبندگی او شویم. و زوج‌های تک‌همسرِ خوش‌بخت، که به یک‌دیگر عشق می‌ورزند و حتی پس از دهه‌ها، هنوز برای یک‌دیگر جذابند، به آرامی ذائقه‌ی جنسی‌شان را تغییر می‌دهند، همان‌گونه که شریک‌جنسی‌شان نیز آرام تغییر می‌کند و پا به سن می‌گذارد. در بعضی موارد هم تغییر به سرعت رخ می‌دهد، ولی به هیچ وجه هیچ‌کدام از این تغییرات، به سرعتِ و شدتِ تغییری نیستند که در یک نوجوان صورت می‌گیرد، که این تغییرات از ذائقه‌ی محدود جنسی به سمت بی‌نهایت سوق پیدا می‌کند.
مغز نوجوانان به شدت پلاستیکی و قابل انعطاف است. و در حال حاضر با دسترسی همه‌جانبه به اینترنت، پورن در حال پایه‌ریزیِ ذائقه‌ی جنسیِ آن‌هاست. در فیلم InRealLife (در زندگی واقعی)، از Beeban Kidron، که یک فیلم در مورد تاثیرات اینترنت بر نوجوانان است، یک پسر 15ساله با شجاعت و صداقت فوق‌العاده‌ای، به طور مفصل در مورد آن‌چه در زندگیِ میلیون‌ها نوجوان می‌گذرد صحبت می‌کند. او تصاویر پورنی که او و دوستانش را هیجان‌زده می‌کند را نشان می‌دهد، و توضیح می‌دهد که این فیلم‌ها چطور رفتار جنسی آن‌ها را در زندگی واقعی «قالب‌ریزی» کرده‌اند. او می‌گوید: «شما دختری را انتخاب می‌کنید و تصویر کاملی از آن‌چه در اینترنت دیده‌اید را از او می‌خواهید... شما از او می‌خواهید که دقیقاً مانند چیزی باشد که در اینترنت دیده‌اید... من به شدت از افرادی که این سایت‌ها را ساخته‌اند متشکرم، و این‌که آن‌ها رایگانند، ولی در نمای دیگر آن‌ها تمام احساسِ عشقی که وجود دارد را با خاک یکسان کرده‌اند. این مرا به شدت آزار می‌دهد، چون الآن متوجه این هستم که به شدت برای من سخت است که بخواهم با یک دختر ارتباطی را شروع کنم.»
ذائقه‌های جنسی و آرزوهای رومانتیک این پسران از یکدیگر جدا شده‌اند. در همین حال، وضعیتِ دختران روی آن‌ها دانلود شده است و این باعث آن‌شده که از آن‌ها بخواهند نقش‌هایی را بازی کنند که بازی‌گران فیلم‌های پورن بازی می‌کنند. زمانی، پورن توسطِ توسط نوجوانان استفاده می‌شد تا فشار جنسی‌شان را تسلی دهد، در مورد سکس بیشتر بدانند و خود را برای آن آماده کنند، اما حالا پورن به طور کامل با سکس واقعی جابجا شده است!
ایزابلا سنت جیمز (Izabella St James)، که یکی از «دوست‌دختران رسمیِ» Hugh Hefner(سردبیر نشریه‌ی Playboy) است، در کتاب خود به نام Bunny Tales: Behind Closed Doors at the Playboy Mansion سکس با هافنر را توضیح داده است. در اواخر 70سالگی هافنر، او در هفته دوبار سکس داشته است، گاهی اوقات با چهار نفر از دوست‌دخترانش و یا بیشتر، آن‌هم به‌طور همزمان، ایزابلا سنت جیمز هم بین آنها بوده. هافنر همه‌ی موارد را از جمله «تازگی»، «تنوع»، «تعدد» و زنانی که می‌خواستند او را ارضا کنند را داشته است. در انتهای این عیاشیِ شیرین، ایزابلا نوشته است که «اتمام بزرگ: او(هافنر هفتاد ساله)، با دیدنِ فیلمِ پورن خودارضایی کرد!».
این نکته‌ایست که از ابتدا سعی داشتیم بیان کنیم، مردی که می‌توانست در تخیل کاملاً واقعی از پورن، با پورن‌استارهای واقعی باشد، به‌جای استفاده از شهوت و لمس واقعی، به تصویر روی نمایشگر روی آورد. حال، من از شما می‌پرسم: «مشکل این عکس چیست؟»

لینک مقاله‌ی اصلی در The Guardian:
نکته‌ـک: چند جمله‌ی کوتاه از مقاله‌ی اصلی رو به خاطر زنندگیِ بیش‌ازحد ترجمه نکردم.